آفتاب مهر
دلم عمریه می گیره بهونه
می خاد دل بکنه از این زمونه
تویی فانوس روشن توووو شب تار
واسه این دل سرگشته ی بی یار
دیگه وقتشه که بارون ببارههههههه
بریزه رو سر شبا ستارههههههههه
شبای انتظار شبای دلتنگ
که می زنه به شیشه ی دلم سنگ
ای تو هستی این دل شکسته ی من
نای نفس های خسته ی من
چشمای در خون نشسته ی من
من که بسته ی جرعه ناز نگاتم پنجره ی رو به خنده هاتم
دیوونه ی حس آشناتم ...
یه روز گل می کنه غنچه ی رویا
اگه پا بزاری رو فرش چشمام
میشینه رو سرم سایه ی دستات
می پیچیه تو دلم عطر نفس هات
خدااااااااااااااا
کی میرسه لحظه ی دیدار
دل از خواب قفس کی میشه بیدار
هنوز منتظرم خسته و بیدار
که شب گم بشه توو خنده ی مهتاب ...
نوشته شده در جمعه 90/9/4ساعت
2:32 صبح توسط تولد نظرات ( ) |
Design By : Pichak |